مبانی هنرهای تجسمی
طرحها -نقاشي - صنايع دستي - صحافي و ...

آمار مطالب

کل مطالب : 455
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 81

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 30
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 2373
بازدید سال : 14065
بازدید کلی : 199523

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ماندالا و آدرس mandala.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 2373
بازدید کل : 199523
تعداد مطالب : 455
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس

 

دریافت کد آپلود سنتر

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 6 آبان 1399
نظرات

مفاهیم بصری:‌ چگونگی دریافت ما از زبان بی کلام بستگی به ادراک شخصی و چگونگی موقعیت‌های ویژه دارد.

هنرهای تجسمی:‌ یکی از زبان‌های بی‌کلام است که از طریق آن بیش‌تر و گسترده‌ترین مفاهیم توسط افراد از جوامع مختلف انسانی از نژاد‌ها و ملیت‌های گوناگون دریافت می‌شود.

هنرهای تجسمی در آفرینش:  در کلیه آن‌ها حس بینایی عامل اصلی است که به او هنرهای بصری نیز گفته می‌شود.

عناصر بصری :‌ مفاهیم هنرهای تجسمی را منتقل می‌کند.

مبانی هنرهای تجسمی به دو عامل :‌ طبیعت و جهان پیرامون آن می‌پردازد.

عناصر بصری شامل:‌ ۱- خط  ۲- نقطه  ۳- سطح ۴- شکل  ۵- رنگ ـ بافت و غیره.

مبانی ارتباط بصری و مبنای هنرهای تجسمی:‌ چگونگی روابط موجود بین این عناصر و نحوه برقراری نظامی خوشایند بین آن‌ها در چهارچوب ضوابط و اصولی قرار دارد که به آن مبنای ارتباط بصری و مبنای هنرهای تجسمی می‌گویند.

نقطه:  نقطه مبین آشکار کردن مکان در فضا است و در شرایط خاص جلوه‌های تازه به خود می‌گیرد.

نقطه می‌تواند: به شکل یک عنصر تصویری مثبت و یا منفی در به وجود آوردن یک ترکیب به کار می‌رود. با تکرار نقطه در ترکیب‌های بسیار متنوع و متعدد مفهوم ریتم را می‌توان شناخت. و با تجمع و تفرق نقطه‌ها در یک ترکیب جدید مفهوم انبساط وانقباض را می‌توان نمایش داد.

مفهوم فضا:‌ با توجه به اندازه نقطه و ترکیب آن ایجاد می‌گردد، همین مفهوم را با تکرار نقطه می‌توان دید. و تنوع نقطه خود یکی از عوامل ایجاد نمونه‌های تصویری و ترکیب‌های تجسمی است.

خط:  به عنوان یک عنصر با ارزش بصری دارای انرژی زیادی است. از عناصر بسیار ارزشمند طراحی و بیان کننده عواطف و احساسات و نشانگر تفکر و اندیشه ذهنی هنرمند است.

خط از نظر ریاضی:‌ از بهم پیوستن نقطه‌ها به وجود می‌آید و دارای طول اما فاقد عرض است،‌نشان دهنده جهت و موقعیت است، و در موقعیت‌های متفاوت عکس‌العمل‌های گوناگون از خود نشان می‌دهد.

گاه فعال و پر انرژی  مانند خطی که حرکت و فشار را القاع می‌کند. مثل پرتاب نیره . گاه خط ساکن و ایستا و بی تحرک است، مانند مرز بین دو سطح یا مرز بین حجم و فضا

خط در طراحی نمایانگر:‌ بیان احساسات و عواطف طراح می‌باشد که طراح حالات درونی خود را با خطوط بیان می‌کند.

موارد استفاده خط در طراحی و معماری:‌ خط در طراحی برای نشان دادن شکل اجسام قرار می‌گیرد. در طراحی خط مرز فضا و حجم است و پیرامون اجسام را به نمایش می‌گذارد. اما خط در معماری با نظم و ضوابط و قوانین رسم می‌شود.

در هنرهای تزئینی و سنتی:‌ جلوه خط را به انواع اشکال می‌توان دید، مثل نقش‌ها و تارو پود ‌ها در پارچه‌بافی،‌طراحی و حجم‌های هندسی در خاتم کاری

خط در معماری:‌ یک نمونه سه بعدی را به صورت یک بعدی نمایش می‌دهد.

کیفیت بصری:‌  ۱- خط با حالت (اکسپرسیو expression) اصولا بیان حالت به معنی تظاهرات بیرونی ششخصی و رفتارهای فردی انسان وچگونگی حالت هنرمند در زمان خلق اثر تاثیر فراوانی در نحوه بیان خطها دارد ۲- خط ساختمانی‌یا (کانستراکتیو constrative) در این طبقه بندی از لحاظ بصری بیان کننده انقباطی منطقی و ساختمانی هستند. و بیشتر تابع نظم و قاعده ویژه‌ای هستند.

خواص خط:‌ خط‌ها از لحاظ بیان حالت‌های روانی دارای ویژگی‌هایی هستند. مثلاً خط ضخیم خشونت، خط راست و عمودیایستایی،‌ خط زیک زاک و شکسته هیجا ، خطی که بر افق عمود باشد بیانگر استحکام ، خط زاویه دار مایل بازگو کننده تحرک، حالت متزلزل و عدم ایستایی است.

انواع خط:‌ خط ممتنی، مواج، مارپیچ، شکسته، دندانه‌دار و غیره ….

سطح:‌ از نظر ریاضی دارای طول و عرض اما فاقد عمق است. با دو عنصر خط و نقطه می‌توانیم سطح را به وجود بیاوریم. همان‌طور که برای وجود داشتن یک خط دو نقطه الزامی است. برای سطح سه نقطه الزامی است.

سطح را به دو قسمت هندسی و غیر هندسی تقسیم می‌کنیم:‌ ۱- سطح هندسی مثل : مربع، مثلث، دایره و دیگر سطح‌های هندسی که از ترکیب سطح‌های اصلی به وجود آمدند. مثل مستطیل، بیضی لوزی و چند ضلعی‌ها

مثلث:‌ به دلیل وجود نقطه راس که انرژی و نیروی شکل را به بیرون منتقل می‌کندع خطر و هشدار را موجب می‌شود.

مربع: از لحاظ بصری شکلی است. متعادل، محکم و ایستا

دایره:  نمادی است از تداوم و مفهوم بی‌پایانی را القاع می‌کند.

۲ سطح با توجه به تعریف فضایی آن

رنگ و بافت و شکل سطح ارزش تصویری را قوی‌تر می‌کند.

در معماری:‌ حجم‌های سه بعدی خواه در قسمت‌های خارجی یا در قسمت داخلی سطوح فضایی سه بعدی را به نمایش می‌گذارد و ارزش تصویری سطح را به خوبی نشان می‌دهد.

حجم :‌

حجم از نظر ریاضی:  عبارت است از یک عنصر تصویری که دارای سه بعد طول ، عرض، ارتفاع است. تعریف حجم به دو صورت است.

۱-    حجم عبارت است از :‌نقطه ای که از حال سکون خارج شده، و در تمام ابعاد در پیرامون خود حرکت می‌کند.

۲-    حجم عبارت است : از سطحی که در فضا حرکت نموده، و از جهت سطح خود  در عمق گسترش یافته

حجم‌های افلاطونی:‌ براساس شکل‌ها و سطوح اصلی، مثل دایره، مربع، لوزی که هر کدام دور محور عمودی خود بچرخند به وجود می‌آیند.

حجم‌های تو پرو تو خالی دارای کیفیت‌های متفاوت است.

حجم تو پر:‌ دارای واقعیت بیرونی است.

حجم تو خالی:  دارای واقعیت درونی است.

مجسمه سازی: در مجسمه‌سازی عنصر حجم از هر کدام از عناصر دیگر مهم‌تر است. و به عنوان اصل اول از حجم‌ها و فضای آزاد،‌در آفرینش اثر استفاده می‌شود.

معماری:‌ در معماری اغلب به جای استفاده از حجم‌ها و فضای آزاد، از حجم‌ها وفضای هندسی استفاده می‌شود.

حجم‌های تو پر:‌ دارای وزن و قابل لمس هستند (حجم مثلث)

حجم‌های تو خالی:‌ دارای وزن و قابل لمس نیستند. (حجم منفی)

عنصر بافت

عنصر تجسمی بافت:‌ اغلب توسط دو حس لامسه و بینایی توأمن تجربه و شناخته می‌شود، که در این صورت ابعاد وسیعی از مفاهیم تجسمی را قابل ادراک می‌نمایند.

بافت اجسام از دو جنبه متفاوت تعریف می‌شود:‌ بافت لامسه‌ای ، بافت بصری

بافت لامسه‌ای :‌ ویژه سطوح سه بعدی است. که سطح سطوح به وسیله حس لامسه دریافت می‌شود، بافت لامسه‌ای بستگی به ساختمان دورنی اجسام و چگونگی به وجود آمدن آن‌ها دارد. یعنی بستگی به خاصیت فیزیکی و جنسیت اجسام دارد.

بافت بصری:‌ ویژه سطوح دو بعدی و تنها از طریق چشم می‌توان آن‌ها را شناخت، اگر چه گاهی نیز با حس لامسه می‌توان آن‌ها را از یکدیگر تمیز داد. هنرمندان با تکنیک‌های مختلف بافتهایی را می‌آفرینند که از لحاظ بصری طبیعی جلوهکند.

توجه بیشتر به بافت‌ها در هنرهای تجسمی در اولین کوشش‌هایی است که توسط هنرمندان در هنر مدرن صورت گرفته، مثل آثار نقاشان امپرسیونیسم مانند پل نسران، و نکوک، پیکاسو

مجسمه سازی:‌ در مجسمه‌سازی مدرن عملکرد بافت در خلق آثار هنری اهمیت بسیار دارد،‌خصوصاً هرگاه به صورت متضاد در ترکیب‌های حجمی به کار روند، جلوه‌های بصری تازه و مفاهیم هنری عمیق‌تری ایجاد می‌کند.

معماری:‌ در معماری بافت به عنوان نمونه‌های کاربردی در فضاهای زیستی به کار می‌روند، مثل انواع کف‌پوش‌ها. پوشش‌های خارجی دیوار که دارای کیفیت‌های تصویری متفاوتی هستند.

سبک تاکتی لیزم: ارتباط تنگاتنگ حس بصری و عنصر بافت در زمینه هنرهای تجسمی، سبک هنری جدیدی به نام تاکتی لیزم به وجود می‌آورد، به طور مثال: طراحی اتاق‌ها و فرش‌ها و غیره و به طور کلی آثاری که با حس لامسه درک می‌گردد.

دگرگونی‌های عناصر بصری:‌

اندازه، شکل، جهت، تراکم، موقعیت

دگرگونی‌های عناصر بصری:‌ را می‌توان از جهات مختلف مورد بررسی و نگرش قرار داد، کیفیت‌های بصری عناصر در اثر تغییر در موارد زیر دگرگون می‌شود.

اندازه عناصر بصری:‌ بسته به اینکه در چه موقعیتی قرار می‌گیرند متفاوت است. مثلا کوتاهی یا بلندی خط یا حجم ممکن است از نظر عمق و ضخامت، متغییر باشد و فرم باز و بسته بودن را نشان می‌دهد. یا در مورد حجم‌های نقش بسته‌ها به صورت سطوح حجمی باشد.

شکل:‌ دارای کیفیت متفاوتی هستند، ممکن است سطح داخلی یا خارجی را نشان دهد، ممکن است توسط خطوط منحنی یا مستقیم بدست بیاید.

شکل‌ها دارای ارزش‌های احساسی فراوانی هستند، که از راه تداعی معانی و دانش و تجربیات قبلی ما احساسات و عواطف ما را تحریک می‌کند، مانند خط افق که ما را به یاد منظره می‌اندازد، یا خط عمودی که انسان یا درخت را تداعی می‌کند.

خطای چشم:  اندازه و موقعیت شکل‌ها می‌تواند باعث ایجاد خطاهای چشم می‌گردد، و مشکلاتی در نحوه قضاوت به وجود آورد، مانند اندازه دو دایره یکسان که نزدیک به اتصال دو خط قرار گرفته‌اند که چشم یکی را بزرگ‌تر از دیگری می‌بیند.

متقاطع

عمود

ضربدری

موقعیت:  موقعیت یک فرم را از رابطه آن با کار در تصویر و ترکیب‌بندی صفحه می‌توان تشخیص داد، یعنی از موقعیت‌ها در سطح تصویر و در رابطه با یکدیگر بدون اینکه از کادر استفاده شود قابل بررسی هستند

سبک ونا متعادل

سنگین

نیروی کشش

موقعیت  شکل در رابطه با کادر صفحه:‌ممکن است تغییر کند، برای مثال تغییراتی که یک نقطه در کادر می‌تواند داشته باشد و دارای بیان‌های تصویری ویژه‌ای باشد.

جهت:‌ هر موقعیت فرعی یا شکلی که در صفحه بازگو کننده حرکت باشد، الزاماً این حرکت در جهت ویژه‌ای شکل می‌گیرد.

در دو جهت مایل

مایل

عمودی

جهت افقی

تراکم:‌ چنان‌چه شکلی از واحد‌های معینی تشکیل شده باشد، چگونگی و تعداد ترکیب این واحد‌ها را تراکم می‌نامیم، این واحد‌ها ممکن است ترکیبی منسجم، فشرده و یا باز و گسترده داشته باشند.

 کم و زیاد کردن تراکم یک فرم: می‌تواند وزن، انرژی و حتی ارزش‌های رنگی را در سایه روشن فرم‌ها دگرگون کند.

فرم‌هایی که توسط هنرمند آفریده می‌شوند: دارای دو جنبه متفاوت است، یا فرم‌های شناخته شده واقعی هستند، یا فرم‌های ذهنی و انتزاعی

فرم ممکن است:‌ دارای پیام و محتوای ویژه باشد، یا به منظور ارائه یک کار تزئینی (دکوراتی) آفریده شده باشد.

کمپوزیسیون (ترکیب بندی):

شرایط ترکیب‌بندی:‌ ریتم، تعادل، تناسب، شکل و زمینه

برای ایجاد یک ترکیب بندی خوب :‌ آفرینش یک اثر هنری، کیفیت‌های بنیادی وجود دارند، که یک ترکیب‌بندی خوب را می‌سازند.

این کیفیت‌های بنیادی عبارتند از:‌ریتم، تعادل، تناسب، شکل و زمینه (فضای مثبت و منفی)

ریتم :  استفاده از یک نظم و ترکیب معین، برای تکرار عناصری چون، شکل، رنگ و یا موقعیت و یا حرکت را ریتم تعریف می‌کنیم.

حرکت ریتمینک: وقتی اتفاق می‌افتد که عناصر شبهه به هم با فاصله‌های مربوط تکرار شوند، ریتم و حرکت، دو عنصر لاینفک هستند.

ریتم تکراری:‌ از فرم و شکل مشابه که دارای فاصله یکسان هستند به وجود آمده

ریتم متضاد:  ممکن است شکل‌ها، مشابه باشند، اما فاصله آن ها یکسان نباشد، ممکن است شکل‌ها از نظر اندازه، جهت و موقعیت متفاوت و هم خانواده باشند.

تعادل:  همه توانایی‌های مختلف انسان، بستگی به حس تعادل دارد،‌برای ادراک حس تعادل احتیاج به محورهای افقی و عمودی است، یعنی چشم ما به طور ناخودآگاه، برای تشخیص تعادل این محورها را مورد نظر قرار می‌دهد.

چگونگی به وجود آمدن تعادل: اگر بخش‌هایی از ترکیب‌بندی نیاز به تغییر و تعویض داشته باشد، مثلاً تغییر در اندازه، موقعیت و یا شکل، در واقع ترکیب بندی فاقل یک ساخت منطقی و حساب شده بوده است، و در آن تعادل وجود ندارد، تعادل زمانی احساس می‌شود که کنش و واکنش‌های نیروهای بصری منجر به یک موازنه شود. به طوری که نتوان هیچ‌گونه تغییری در ترکیب‌ آن به وجود آورد.

نیروهایی که باعث به وجود آمدن تعادل می‌شوند:  انواع تضاد شامل: ۱- اندازه فرم بزرگ‌تر، قوی تر از فرم کوچک‌تر است ۲- شکل و فرم‌های بسته، قوی‌تر از فرم‌های باز هستند. ۳- تراکم فرم‌های سخت و متراکم، قوی تر از فرم تراز فرم‌های سست و در هم ریخته است. ۴- موقعیت سست کادر فرم‌هایی که دور از مرکز کادر یا صفحه قرار دارند به ویژه بالا یا سمت راست صفحه، قوی تر از فرم‌هایی هستند که در مرکز صفحه واقع شده‌اند. ۵- سرعت حرکت‌های سریع، از حرکت آهسته قوی تر است. ۶- رنگ، تضاد رنگی شدید از تضاد رنگی ضعیف قوی‌تر است.

تعادل غیرقرینه

تعادل قرینه

یا تعادل غیرفعال

انواع تعادل:‌

۱-    تعادل قرینه یا غیر فعال:‌تقسیم بندی در این نوع تعادل برابر و مساوی است، اما از نظر هنری اثری آرام و بی تحرک و خالی از هیجان است. مثال:‌در سبک معماری کلاسیک، کوئیک، روکوکو و معماری اسلامی این تعادل زیاد به چشم می‌خورد.

۲-    تعادل غیر قرینه یا تعادل متعادل: تقسیم بندی غیر مساوی اشیاء و فضاهای گوناگون که از لحاظ سنگینی و وزن با هم برابر هستند. اما عناصر از لحاظ شکل، رنگ و حرکت و اندازه یکسان و برابر نیستند.

تعادل شعاعی:‌ در این تعادل بخش‌های اصلی تقسیم شده، به صورت شعاعی از مرکز فرم پراکنده می‌شوند، و در این الت بیش‌از دو بخش وجود دارد.

مانند:‌بخش هایی که در سطح چتر باز شده وجود دارد.

تناسب:‌ عبارت است از رابطه نسبی و قیاسی بین اجزاء مختلف و تمامی یک عنصر

تناسب:‌ گاهی از رابطه ریاضی به‌دست می‌آید و گاهی از طریق کشف و شهود و بینش

تناسب در موقعیت‌های مختلف فرق می‌کند:  عنصری متحرک و فعال است، تناسب بین عناصر مختلف وجود دارد. ممکن است در برابر کمیت‌هایی مثل مقدار، فضا، نور، رنگ بافت معنی پیدا کند.

تقسیمات طلائی:‌ مستطیل‌هی طلائی به چند روش تعریف می‌شوند.

۱-    هنگامی که جسمی دارای اندازه‌های قابل قبول و تمسیلی باشند و دارای تناسبات طلائی است.

۲-   مستطیل معمولی‌ترین شکل است که تناسب عرض با طول آن a:b بیان می‌شود. و می‌تواند به صورت تناسبی چون  باشد.

۳-    براساس تناسب ریاضی قوس سنت‌های عددی خاصی در ساختار هماهنگ عالم وجود دارد.

۴-    فضای یک مربع به علت چهار ضلع مساوی دارای جلوه ایستایی است، یا رسم مستطیلی که عرض آن a یا همان ضلع مربع و طول آن b که برابر قطر مربع است، این چنین مستطیلی که دارای تناسب به خصوصی است و نسبت

اشکال:‌ هر کدام نسبت به فضایی که در آن قرار می‌گیرند، جلوه و نمود متفاوتی کسب می‌کنند. و در اثر فعل و انفعالات و نیروهای بصری ناشی از شکل و زمینه، مفهومی می‌دهند.

نیروهای ناپیدا ناشی از عناصر بصری:‌ هر یک از سطوح مانند مربع، مستطیل، لوزی، داریو و غیره … نیروهای ناپیدایی در آن‌ها وجود دارد، که ما آن را انرژی تصویری می‌نامیم. واقعیت عینی ندارند، اما قابل ادراک می‌باشند.

مربع: دارای خصوصیات تعادل بعلاوه ایستایی

مستطیل:‌ علاوه بر نیروهای موجود در مربع،‌انرژی دیگری در مسیر طول مستطیل در جریان است،‌و نیروی اضافی جهت و کشش را ایجاد می‌کند.

دارای خصوصیت: تعادل + پویایی

مثلث:‌ اگر از راس باشد،‌ناپایدار، و اگر از قاعده دارای تعادل و ایستایی است.

دایره:‌ این نیروهای ناپیدا ایجاد،‌تعادل و حرکت می‌کنند.

اشکال ناهمگان:‌

کنتراست یا تضاد:  پر تحرک‌ترین فن در میان فنون بصری، استفاده از فن کنتراست یا تضاد است که نقطه مقابل آن فن‌هارمونی یا هماهنگی می‌باشد، این دو فن در دو قطب مقابل قرار دارد و به طور خالص به کار نمی‌رود و درجات ضعیف یا شدید دارد.

در فن کنتراست هر مفهومی فقط در مقابل ضد خود معنا پیدا می‌کند بنابراین در کل جریان بصری از اهمیت بل‌قوه برخوردار است.

کنتراست

هماهنگی یا هارمونی

ناپایدار

تعادل

نامتقارن

متقارن

پراکندگی

وحدت

پرتحرک

آرام

تاکید

بی طرفی

سه بعدی

تخت

سست پیوندی

تکرار

واضح

محو

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


تعداد بازدید از این مطلب: 881
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود